فکر میکنم خارق العاده ترین کاری که میتوان انجام داد تاثیر نپذیرفتن از دیگران باشد. اینکه صبح تا شب با آنها در ارتباط باشی، با آنها حرف بزنی و کنارشان سر یک کلاس بنشینی، حماقت هایشان را ببینی و احمق نشوی.
دارم سعی میکنم کارهای بزرگی انجام بدهم. مدت زیادی نیست اما بهرحال شروع کرده ام این پروسه ی بلندمدت را. روزهای آسانی نخواهند بود و هر روز از دیروز چالش برانگیز تر میشود. اما راهی ندارم. البته راه های زیادی برای درپیش گرفتن هستند، اما یک روز من از تباهی ترسیدم. خواستم مثل دیگران نشوم و یک زندگی عادی نداشته باشم. من میدانستم و میدانم که انجام اینکار سخت است. اما برایم هیچ راه جایگزینی وجود ندارد.
مدت زیادی زنده نیستیم. حداقل بگذار در این فرصت کم، اندکی از معانی و مفاهیم زندگی را کشف کنیم.
-استاد "ص" به طرز عجیبی رفتارهایش به من شباهت دارد. حتی تعجب کردنش مثل من است. حالا میفهممچرا این آدم را دوست دارم. تمام کارها و رفتارهایش را درک میکنم. انگار آیینه ی من است.
من خیلی عصبانی هستم. وقتی حماقت دیگران را میبینم عصبانی میشوم. من خیلی هم حق به جانب هستم. انگار که همه اشتباه میکنند و تنها فرد محق دنیا من هستم. این اصلا خوب نیست. من از این تکبر ذاتی ام میترسم.
درباره این سایت